بسم الله الرحمن الرحیم- - قبل از انکه وارد بحث اصلی شوم- بخش ششم-مسئله دیلکتیک- یکی از مشکلات بشر درابن است که رشد علمی اش به تدریج به سمت تکامل میرود وجوبر است تاانتهای علم نرفته است از علم خود تعریف بدست بدهد وکاربرد بگیرد ودرترکیب از عوامل محدود شروع کند وبه تدریج تعداد انها را زیادکند امروزه درسطح لیسانس در دانشگاه لندن پنچ عامل را میتواند ترکیب کند- در قرون اخیر است که تازه دانشمندان فهمیدند هر فومولی محدودیت دامنه دارد قبلا تصور میکردند که هرفومولی در عمق پنج متری دریا کشف کنند در سرتاسر دریاها واقیانوسها صادق است وپیچیدهترین علوم بشری خود انسان است وبالاتر ازان شناخت خداوند وبرداشت از متون مذهبی است بخصوص از کتب عهدین اینکه خداوند میفرمایدشماها رامن بوجود اوردم مبدا شما ها من هستم وسرانجام وعایت شما باز خودمن هستم که درتمام کتب الهی است برداشت های بسیار متنوع مختلفی پیدا کردهاست بعضی از جمله اشاعره وجناب هگل از ان جبر مطلق درک کردهاند وانسان نادان به جای انکه عقلای زمان را درک کند به بزرگان سابق دلخوش میکند وبر انها منجمد میشوند در زمان بسیار قبل انسانها هوائی نظر میدادند وهرکس نظر خوداش راداشت وکم کم نظر دیگران را هم درک میکردند وبعد ازمدتی به دنبال به فکر پیدا کردن دلیل بودن که بسیار کودکانه واحمقانه بوده است مگر درمسائل بسیار ساده وبیضرراین مسائل در خانواده بعدها درفامیل وسپس در قوم وفبیله مطرح میشود که پایه منطق ریخته میشود ومتوجه میشود که درک علمی کار اسانی نیست وهرچه زمان گذشت است متوجه گشت که علم عمق زیادی دارد واز راهای ومسیر درک یکی گفتگو با افراداست که دیالوگ به زبان غربی گفته میشود این دیالوگ ها از نظمی برخوردار نبود وکم کم فکرپیدا کردن قواعدی براین شدند که دانشمندان یونان در این را پیشتاز بودند وبیشتر دیالوگ نفی مورد توجه واقعشد که دونفر باهم سر موضوعی باهم مجادله علمی کنند که استدلال یک دیگرر ا نفیه کنند وهرکس نتوانست ازعخده پاسخ براید لاجرم باید دلیل واستباط دیگری را بپذیرد- ولی امروزه دیالوگ مثبت یا پیستونی است به این معنی که فوتبالیست را درنظر بگیرید او توسط یک مربی که از اوبالاتر بوده است به این جایگاه رسیده است وبعد یک فوتبالیست بالاترمیتواند سبب ارتقا اوشود وهردو برای بهتر کردن تکنیک ها وتاکتیک با روش دیالوگ خطای هودیگر را پوشش دهندکه سنتز قضیه است وسمبل میزان ودرجه تمدن امروز است-بعدا کهردو نفر نسبی اطلاعاتی دارند وبه نسبت خطائی هم دارند یعنی نسبت یگ دیگر انتقاد دارند بعد ازمدتی زمان اقای هگل که فرد باید رای خوداش را باانتقاد نگاه کند یعنی علوم دیگران را لحاظ کند وانر ابمثابه انتقاد دیگران ازخود تلقی کند مومنین خدمت جناب ابو حنیفه رسیدند که فتوایش براساس معیار عقلانی بود گرچه به خطا میرفت ولی تحول قابل ملاجظه ان زمان میتوان قلمدادکرد به ایشان گفتند که فتوای حضرت والا مقام بی بدیل امام صادق علیه السلام راهم متذکرشو ایشان فرمودند من یکدفعه رای خودم را میبنیم ویک دفعه دیگر رای امام علیهالسلام را میبنیم وبین هرودو مناظری بوجود میاورم وسرانجام رای خودم را ترجیح میدهم این عمل در زمان هگل شروع که بنام تز وانتی تز وسنتز نامیده شد که درعلوم هیچکس دقیق نمیتواند رای داشته باشد البته امروز فرق کرده است دانشچو به این سادگی نمیتواند با استاد سنتز دهد انگلیسی ها میگویند که سمانی تمام راها را تست کردید تازه علم یافتن شروع شده است